۱۳۹۰-۰۵-۲۹
۱۳۹۰-۰۵-۲۸
در مبارزه با حجاب مواظب باشیم
خیلی باید مواظب بود که در مبارزه در حجاب دل کسانی را که کوچکتر از آن هستند که خود را از فقر فرهنگی والدین خود رها کنند نرنجاند |
باید چادر را نجست دانست و توهینی که زنان چادری با حجابشان به انسانیت ما می کنند تف کرد روی همان لباس سیاه شیطانی شان اما نباید از خاطر برد که
اگر دست روزگار باعث شده که تو در خانواده ای بزرگ شوی که به زن نگاهی انسانی بلکه مقدس داشته و هرگز اجازه نداده که تفکر منحرف حاکمیت و کسانی که بر آن مسلط بودند روی تو تاثیر بگذارد
اگر خانواده ی تو چنان مواظب تو بوده اند که هرگز دستان چسبناک شهوت آلوده غریبه ای را روی بدن خود احساس نکرده ای تا عمری نسبت به مردان بد بین شوی
اگر چنان با پسران فامیلت بزرگ شدی که انسانیت و شخصیت تو برایشان مهمتر و محترم تر از جنسیت تو بوده
نباید نسبت به کسانی که چون تو خوش شانس نبوده اند چنان بی رحم شوی که چنین دردنامه هائی را شاهد باشیم که سنگی که سی و دو سال نا بخردانه در چاه انداخته شده خیلی خردمندی و صبر می خواهد جبران آن
_________________________________
مطلب زیر از وبلاگ خرس قهوه ای است
من یه دخترم. من یه دختر مسلمونم. من یه دختر مسلمون چادری ام. من یه دختر مسلمون چادری اجتماعی ام. من یه دختر مسلمون چادری اجتماعی شیطونم. من یه دختر مسلمون چادری اجتماعی شیطون درس خونم. من یه دختر مسلمون چادری اجتماعی شیطون درس خون با یه عالمه آرزو و ایده و فکر توی کلمه م ام! اصلاْ مهم نیس من کیم. قبل از اینکه همه اینا باشم من یه آدمم! یه آدم که حق زندگی داره٬ حق انتخاب داره٬ حق داره اونجوری که دوست داره فکر کنه٬ راه بره٬ حرف بزنه٬ لباس بپوشه…
۱۳۹۰-۰۵-۲۷
آتشی نهفته در جان
ابعاد وجودي زنان بسيار بيشتر از آنچه ايشان در
عهد باستان از منظر قوم يهود به عنوان وسيله ي توليد مثل نگريسته ميشده ميباشد
حجاب نه تنها موجب تحقير زن مي شود بلکه مردان را در شناخت و درک ابعاد
بسيار ارزشمند ديگري که در وجود اين شاهکار عالم هستي نهفته است ناتوان ساخته
و موجب واکنش مردان در محدود کردن زنان در پاسخ به ناتواني خود
در درک ايشان می گردد
نداشتن احساس خوب نسبت به سکس و همراهی دائمی احساس گناه و شرم با مقوله ی سکس در ایشان
باعث میگردد که هرگز از نظر روانی ارضا نشده و مانند کسی که آب شور میخورد مدام تشنه تر شوند
۱۳۹۰-۰۵-۲۵
آیا “حجاب اسلامی” در اسلام اجباریست و یا اختیاریست؟
منبع نامعلوم
نویسنده ناشناس
اگر حجاب چیز خوبی بود (که نیست) ما ارزش همان را هم ضایع کردیم |
اکثر ایرانیانی که طی سی سال اخیر به ایران سفر کرده اند شاهد پدیده ای بوده اند که به یک معجزه شبیه است. در پروازهای بین المللی که ایران را به مقاصد خارج از ایران ترک می کنند دقایقی بعد از این که هواپیما از باند برمی خیزد، بسیاری از خانم های ایرانی را با حجاب اسلامی می بینیم که یکی بعد از دیگری به دستشویی های هواپیما می روند و دقایقی بعد بدون حجاب اسلامی، مقنعه، مانتو و با آرایش و بسیار زیباتر و شاداب تر از دستشویی بیرون می آیند.
گویی این کابین دستشویی یک جعبه جادویی و زیباکننده است که این چنین تاثیر شگفتی در مدت چند دقیقه بر ظاهر این خانمها ایجاد می کند! ولی مهمتر این که دیدن این صحنه، دیگر مسافران را از این واقعیت بسیار اسفناک و تلخ آگاه می کند که چرا حجاب اسلامی برخلاف خواسته این بانوان به آنها تحمیل شده و چقدر حجاب اجباری این خانم ها بی ارزش و به دور از تقواست که به محض این که اجبار از آن برداشته می شود، آن حجاب اجباری در داخل هواپیما تا پرواز برگشت باقی گذاشته می شود.
۱۳۹۰-۰۵-۲۴
حجاب چگونه اجباری شد؟
پاسخ این سوال را گاهی افرادی که از نزدیک شاهد واقعه انقلاب ۱۳۵۷ بودند هم دقیق و کامل نمیدانند. واقعیت آن است که حجاب اسلامی پیش از آنکه در قالب حکمی قانونی اجباری شود در فرایندی سیاسی و امنیتی به جامعه القا شد. بازخوانی این روایت، می تواند شناخت دقیق تر حجاب اسلامی به مثابه بخشی از ایدئولوژی نظام برخاسته از انقلاب اسلامی را تسهیل کند. ضمن اینکه برای ارزیابی میزان موفقیت حجاب اجباری در دست یابی به اهدافی که در ابتدای انقلاب برای آن تصویر شد هم این بازخوانی ضرورت زیادی دارد. در این نوشتار و بخشهای بعدی که به زودی انتشار خواهد یافت تلاش شده صرفاً با استفاده از مندرجات روزنامه کیهان در ابتدای انقلاب این روایت بازآفرینی شود.
اتحاد روشنفکر و روحانی بر ضدِ زنان جلف
در همان روزی که محمد رضا پهلوی ایران را ترک کرد، روزنامه کیهان مصاحبه ای از آیت الله منتظری که تازه از زندان آزاد شده بود با روزنامه فرانسوی لوسووار منتشر کرد که در آن از حجاب اسلامی هم صحبت شده بود. او در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما دختران و زنان باید حتماً در چادر پوشیده باشند می گوید:
اصلاً حجاب اسلامی به معنی پوشیده شدن در چادر و انزوای اجتماعی نیست هدف آن است که زن در جامعه لخت نباشد که وسیله شهوت رانی قرار گیرد. وگرنه با مراعات حجاب اسلامی و عدم اختلاط دختر و پسر، از نظر اسلام آزادیهای مورد نیاز برای زنان و دختران تامین می شود و آنها از تمام مزایا و حقوق اجتماعی مشروع بهره مند ( ۲۶ دیماه ۵۷ شماره ۱۰۶۱۴ صفحه ۳ ).
واژه «لخت »، از این پس مدام در ادبیات انقلابیون مذهبی تکرار می شود. در ستون کیهان و شما» در روزنامه کیهان که « بازتاب دهنده تلفنهای خوانندگان روزنامه است هم پیامهای جالبی در مورد حجاب می توان دید . مثلاً در ۲۷ دی پروین افشار می گوید : این روزها خانم های چادری رفتار بسیار بدی با زنان بی حجاب دارند و هر جا که زن بی چادری را ببینند به او توهین می کنند. حتی بعضی از جوانان ضمن متلک گفتن به این گروه از زنان موجبات آزار بدنی آنان را نیز فراهم می کنند. شما را به خدا در روزنامه به این گونه افراد تذکر بدهید و بگویید این کارها شایسته افراد مومن و با تقوا نیست.
و یا در ۲۷ دی بتول اخوت پور گفته است
امروز تظاهراتی در خیابان بلوار برپا بود. به دلیل علاقه ای که به رشد نهضت ملی ایران و سرکوب استبداد دارم با شور و شوق فراوان به میان تظاهر کنندگان رفتم و با آنان هم صدا شدم. اما با کمال تعجب گروهی به سوی من آمدند و با این بهانه که من چادر به سر ندارم مرا از صف تظاهر کنندگان بیرون انداختند.
باید توجه داشت که این گونه برخوردها در زمانی رخ می دهد که انقلاب هنوز به پیروزی نرسیده و حکومت اسلامی مستقر نشده بود. آزار زنان بی حجاب در آن حد جدی شد که برخی تشکلهای سیاسی در واکنش به آن بیانیه صادر کردند. به عنوان مثال دانشگاهیان دانشگاه آزاد بیانیه داده و به بیانیه گروه دیگری به نام زنان مجاهد اشاره کردند:
۱۳۹۰-۰۵-۲۳
چرا به حجاب اجباري نه ميگوييم؟
فاطمه صادقي دختر حجة السلام صادق خلخالي (دادستان سابق تهران)
چيزكي شورشوار در تمام آن سالها در من رشد ميكرد و من در تلاش بودم تا با انواع ترفندهايي كه ميشناختم ميان انتظارم از خودم و انتظار ديگران از من كه رابطۀ پيچيدهاي توأم با عشق و نفرت را با آنها تجربه ميكردم، برقرار كنم. هر چه بيشتر كتابهاي مطهري را ميخواندم، كمتر قانع ميشدم و دست آخر ديگر اصلاً خود را طرف خطاب او نميدانستم. از نظر من او روحانياي باسواد بود كه خيلي چيزها ميدانست و در مورد تجربههاي شخصي و اجتماعي از حجاب هرگز هيچ. نميتوانستم برايش احترام زيادي قائل باشم.برج عاج نشيني اين روحاني و عالم ديني كه مرگش نيز در جو آن سالها تأسفآور هم بود، به نظرم نابخشودني ميآمد.
او چه ميدانست پوشيدن روسري كه در آن عالم بچگي هيچ نيازي به آن نيست، چه حسي دارد؟ كمتر از آن ميدانست كه براي من پوشيدن حجاب براي نخستين بار به مردن ميمانست و نميتوانستم خودم را قانع كنم كه چرا يك كودك دختر كه هيچ علامتي از زنانگي در او مشاهده نميشود، به صرف اينكه به سن خاصي رسيده بايد روسري و بعدها هم چادر سر كند. حال گيرم كه مزايايي كه او در كتاب مسألۀ حجاب از آنها ياد ميكرد و من هرگز تا به امروز به آنها پينبردهام، حقيقت داشته باشند.تجارب و تحقيرهاي شخصي من و ديگران از حجاب در هيچيك از كتابهاي جلد اعلاي روحانيون حوزه كه بارها و بارها هم تجديد چاپ شدهاند، يافت نميشود.
كمتر از آن در شعارهاي رنگارنگي كه براي پاسداشت اين وظيفۀ خطير به خورد ما ميدهند. بگذاريد بگويم كه بعد از آن تجارب كودكي، تحقيرآميزترين جملهاي كه در مورد حجاب شنيدهام اين جمله بوده است كه: « حجاب براي زن مثل صدف است براي گوهري!» ميتوانستم جملاتي با شأن بيشتر از اين قبيل كه: «خواهرم، حجاب تو كوبندهتر از خون من است!» را تحمل كنم، اما جملۀ فوق را هرگز.
در جملۀ نخست توهيني نهفته است كه براي هر انساني قابل درك است. بيآنكه سازنده يا سازندگان آن را ديده باشم، ميتوانم حدس بزنم كه در روانشناسي تخريب شخصيت بايد زبردست بوده باشند. شما هم ميتوانيد حس كنيد چرا. در اين جمله ستايش با تحقير توأم ميشود. با تعريف از زن، اما، فقط به عنوان موجودي كه بايد زيبا باشد. بگذريم.
اينها را شما بس بهتر از من ميدانيد. در جملۀ بعدي اما نوعي شأنيت را احساس ميكنم. از مبارزه جويياش همراه با احترامي كه براي زنانگي من قائل ميشود، خوشم ميآيد، ولو آنكه مرا نفهمد و از منِ زن سرسري بگذرد.مطمئنم كه كسان بسياري اين تجارب را از سر گذراندهاند و من در اين ميان تنها نيستم. مجاز نيستم در اينجا از آنها ياد كنم، اما برايشان سخت احترام قائلم. تنها ميكوشم از خلال گشودن اين تجربۀ شخصي به اين پرسش پاسخ دهم كه چرا حجاب چالشي اساسي براي ما زنان است و نميتوان از آن به سكوت گذشت. خاصه در اين روزها كه مسأله ابعادي تلخ به خود گرفته است.
تو گويي ميشود يك شبه همۀ مبارزات و چالشهايي را كه زنان بسيار در اين راه متحمل شدهاند، ناديده گرفت. به گمان من اين امر غيرممكن است. نميخواهم در اينجا پر دور بروم و از اين حرف بزنم كه بحث پوشش آزادانه در كنار بحث آموزش از نخستين خواستههاي زنان در ايران بوده است. كتابهاي تاريخي پراند از ماجراي زناني كه همچون من از اين پوشش همراه با مزاياي نخواستني آن حس تحقير داشتهاند و حتي بعضاً به همين خاطر مجبور شدهاند در كنار دولتهايي بايستند كه از آنها هيچ دل خوشي نداشتهاند، بلكه تنها مزيتشان اين بود كه بعد از گذر از دالانهاي تنگ تاريخ پر از وحشت زنانه، دستكم به اين امر رضايت دادند كه زنان تا حدودي از پستوي خانه در بيايند. امثال محترم اسكندي و صديقه دولتآبادي و تاج السلطنه و مهرانگيز منوچهريان و نويسندگان شجاع عالم نسوان كه در نهايت قرباني بيپروايي خود شدند، تنها مشهورترينهاي اين تاريخاند.براي من چالش حجاب اما تنها به پوشيدن يا نپوشيدن مانتو و روسري يا چادر خلاصه نشد.
۱۳۹۰-۰۵-۲۱
دختران و زنان، عامل وقوع جرائم خشن در ایران!
بفرمائید این هم رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و سخنانشانپس اگر حق با من باشد و برعکس نظر ایشان این حجاب باشد که عامل این فجایع باشد خودتان تصور کنید وقتی برای حل مشکل عامل آنرا مدام تقویت و بر آن اصرار کنند عاقبتمان به کجا خواهد رسید؟
منبع
دختران و زنان، عامل وقوع جرائم خشن در ایران!
۱۶ مرداد ۱۳۹۰ سید داوود موسوی
رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران گفت: رد پاي وضعيت نامناسب پوشش و روابط نامشروع و اغفال و اغواي زنان در حوادث اخير مشهود است.
غلامرضا جمشیدیها، رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا ضمن بيان اينكه روابط غيرشرعي به وقوع جرائم خشن دامن مي زند، گفت: رد پاي وضعيت نامناسب پوشش و روابط نامشروع و اغفال و اغواي زنان در حوادث اخير مشهود است.
رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران علت تجاوز گروهی در باغ خمينيشهر اصفهان، ماجراي سعادت آباد و حادثه پل مديريت را زنان و دختران اغفالگر، اغواگر و لجوج دانسته وافزوده که "در باغ خمينيشهر، رقصهاي مختلط و وضعيت نامناسب پوشش، در ماجراي سعادت آباد، اظهاراتي مبني بر ارتباط نامشروع و در حادثه پل مديريت لجبازي يك دختر و پسر دانشجو اين حوادث را آفريد."
جمشيديها در این گفتگو اضافه کرده است که "در اكثر قتلها كار حرامي هم در بين بوده است و دوستيها و ارتباط نامشروعي كه زنان و دختران زمينهساز آن بودهاند و نبايد به آساني از كنار اين زمينهسازيهاي جرم گذشت."
آدمهای علیهالسلامی نبودهاند!
اگر حجاب شان خوب بود اذیت نمی شدند/ واکنش مسوولان به جنایت خمینیشهر
سه شنبه, 24 خرداد 1390 ساعت 08:36
بهروز صمدبیگی
هنوز یک ماه از ادعای کاهش میزان جرم و جنایت و اینکه "ایران اسلامی هم اکنون از حیث امنیت نسبت به سایر کشورهای دنیا از شاخصهای امنیتی بالایی برخوردار است" از سوی فرمانده نیروی انتظامی نگذشته که جنایتی کمسابقه در خمینیشهر اصفهان به وقوع پیوست؛ حمله اشرار به یک باغ شخصی هنگام برپایی مهمانی خانوادگی، ربودن بانوان و تجاوز به آنها. حالا با گذشت 10 روز از این جنایت، امام جمعه این شهر انگشت شماتت را به سوی آسیبدیدگان این تجاوزنشانه گرفته و رئیس پلیس این شهر هم گفته است: "اگر در اين حادثه خانمها حداقل حجاب را در اين باغ رعايت كرده بودند، شايد مورد آزار و اذيت قرار نميگرفتند."
خودشان مقصر بودند
از روز چهارشنبه 25 خرداد ماه، بار دیگر نیروی انتظامی جمهوری اسلامی نیروهایش را در طرحی که برخورد با بدپوششی نام گرفته به خیابانها میآورد و بار دیگر حجاب در صدر اخبار اجتماعی قرار میگیرد.تدارک این برخورد از مدت ها پیش دیده شده و درست در همین دوران عده ای از دیوارهای یک باغ شخصی در اصفهان بالا می روند و ضمن جدا کردن زنان از نزدیکان شان به آنها به طور گروهی تجاوز می کنند..
حجت الاسلام رضایی، دادستان خمینیشهر، -این شهر کوچک و تاریخی در شمال غربی شهر اصفهان- در تشریح این تجاوز گروهی میگوید: "عصر روز سوم خرداد و مصادف با روز زن، دو زوج و دو برادر بهمراه خواهرهایشان بهمراه جمعی از دوستان كه جمعا 14 نفر بوده اند یعنی شامل 6 خانم و 8 آقا كه میانگین سنی آنها 23 تا 29 سال بوده به قصد برگزاری برنامه ای تفریحی و با گرفتن باغ یكی از دوستانشان عازم خمینی شهر می شوند و پس از ورود به باغ و برداشتن پوشش های اسلامی و با پوششی بسیار نادرست در فضایی كه نامحرم در آن بوده است به رقص و پایكوبی می پردازند".
به گفته او سپس دو جوان حاضر در باغ مجاور 12 تن از دوستان خود را خبر کرده و جمع حاضر پس از "10 ساعت تماشا" و در حالی که تحت "هدایت شیطان" قرار داشتند، با سلاح سرد حملهور شده و پس از ضرب و شتم آقایان حاضر در جشن، خانمها را ربوده و در محلی در همان نزدیکی مورد "آزار و اذیت" قراردادهاند.
نترس، نترس، نترس
نفيسه قانيان ، اصفهان
جمعه ۲۴ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۱۸:۳۷
خرداد ماه، باغ، خمينيشهر؛ در اين شهر كساني هستند كه تا پايان سالهاي زندگي با شنيدن اين واژهها، نوستالژي غريبي را براي خود تكرار ميكنند. كساني كه قربانيان فاجعه خمينيشهر بودند (از به كاربردن لفظ حادثه به شدت پرهيز ميكنم). تبعات فاجعه خمينيشهر، كاشان، كاشمر و گلستان به اعتقاد من تبعات نسلهاست. هم نسلي كه درگير آن شده و به جهت شرايط اجتماعي به اين نقطه رسيده است و هم نسلي كه پس از آن درگير خواهد شد.
زني كه چنين حادثهاي را در زندگي تجربه ميكند و به لحاظ تابوهاي فرهنگي از اين پس، روزهايي به مراتب سختتر از روز حادثه خواهد داشت، تا مدتها نميتواند به زندگي عادي برگردد و بسته به نوع شخصيتي كه دارد، شايد احتمالا هرگز به روزهاي شاداب گذشته خود بازنگردد. خودكشي، تحقير، تحريمهاي اجتماعي، انزوا، بدبيني، بروز عقدههاي انتقامجويانه، احساس طرد از سوي خانواده، آشنايان و اجتماع، انفعال شغلي، اعتياد، استرس، ازدواجگريزي، ترس، ضعف اعتماد به نفس، فساد، عدم اعتماد در روابط، مذهبزدگي، مهاجرتهاي مشكلآفرين و حتي شكلدهي شخصيتي بزهكار گزينههايي براي ادامه اين داستان هستند.
بيرون از درهاي آن باغ، اجتماع و آدمهاي ديگري منتظر اين افرادند. ديدها عوض ميشود، زندگيها ميپاشد و دنيا به شكل ديگري ادامه مسير ميدهد. تا سالها حتي شنيدن صدايي مشابه، ديدن يك نام، شنيدن نوعي از خنده، نوعي بو، نوعي لباس و گاه يك كلمه آنان را به فضايي پرتاب ميكند كه در تمام لحظههايشان در تلاش براي فراموش كردن آن هستند؛ البته گاهي قربانيان چنين حوادثي آنچنان محكم به زندگي خود ادامه ميدهند و اراده خداوند آنچنان به ياري آنها ميآيد كه اين اتفاق تنها تجربهاي ناخواسته و تلخ براي آنان خواهد بود، اما شرايط اجتماع در اكثر موارد داستان را اينگونه پيش نميبرد.
در قبال اين همه اتفاق و اين همه تبعات، چه پاسخي ميتوان داد؟ آيا ميتوان از اين نكته به سادگي گذشت كه مرد شاهد اين اتفاق و زن قربانيشده، نسل بعد از خود را متاثر خواهد كرد؟ زن و مردي كه وظيفه تربيت نسل بعد را بر عهده داشته اما اكنون در بدبيني محض به همه چيز قرار دارد و از خاطرهاي لعنتبار آزار ميبينند. فرزندان اين نسل با پدر و مادري روبهرو ميشوند كه در تعاريف خود و اجتماع خود شك كرده، گناهي كه بابت آن تاوان داده را نميداند، در ترسي هميشگي به سر ميبرد و نميتواند پشتوانهاي براي فرزند خود باشد. درست مثل يك كودك بايد دست او را در تاريكي گرفت،
۱۳۹۰-۰۵-۱۹
این وظیفه ای انسانی است
# عفاف بدون حجاب
من به جرات مسبب نود درصد مشکلات فرهنگی و اجتماعی کشور را حجاب یا به عبارت صحیح تر تفکر حجاب و عفاف می دانماز آنجا که به هیچ عنوا ن به نظر نمی رسد که کسی انگیزه و یا مسئولیت بیان و تشریح این موضوع را داشته باشد و از آنجا که کار به نظر من دیگر از نابهنجاری گذشته و بحرانی شده و چون که اصرار دارم انسان مسئولی باشم مجبورم با تمام قوا با تفکر حجاب و عفاف چالشی مردانه به قصد نشان دادن چهره ی شیطانی و توطئه وارش که زیر حجاب اخلاق و امنیت پنهان است انجام دهم
اشتراک در:
پستها (Atom)