۱۳۹۰-۰۷-۰۱

باید اجازه داد بگن که پادشاه لخته!

# آزادی بیان 

# حجاب

یک روز دو تا خیاط به شهری وارد شدن و ادعا کردن که میتونن بهترین لباسو بدوزن. پادشاه هم خوشش اومد و اونا رو دعوت کرد تا براش لباس بدوزن. اونا هم گفتن لباسی که میدوزن رو هر آدمی نمیتونه ببینه. باید خیلی آدمخوبی باشه تا بتونه لباسو ببینه. خلاصه همه وزیرا و افراد برجسته میفتن و با وجودی که لباسی نمیدیدن از اون تعریف میکردن تا نگن که اونا آدمای بدی هستن. خود پادشاه هم از ترس اینکه مردم نگن اون آدم بدیه از اون لباس تعریف کرد. روزی رسید که باید لباسو میپوشید. به مناسبت حاضر شدن لباس جدید پادشاه خواست تا مردم هم اون لباسو ببینن. همه مردم با اینکه یه پادشاه لخت رو میدیدن ولی از ترس بد نامی همه تحسین میکردن و هورا میکشیدن و در اون بین فقط یه بچه داد زد و گفت که پادشاه لخته. این باعث شد که کم کم همه مردم با اون بچه همصدا بشن و بگن که پادشاه لخته.


***

از نظر من حجاب عامل خشونت تجاوز طلاق و افسرگی اجتماعی کاهش ارزش زن و افزایش فحشا است 
چیزهائی که همه میدانیم بسیار افزایش یافته و کسی نمی تواند توضیح درستی در مورد آن بدهد

در عوض ادعا میکنند که چون زنها و دخترها بد حجاب هستند این مسائل اتفاق می افتد و برای حل معضل بر تشدید اجبار برای حجاب اصرار دارند

از طرفی حجاب یک خط قرمز بزرگ است چه از نظر مردم و چه حکومت

پس اگر نشود چیزهای مرسوم را بچالش کشید چگونه خطاهایمان را کشف کنیم؟




حال فرض کنید (فرض محال محل نیست) اگر حق با من باشد وقتی بر علت درد اضافه می کنیم کار به جا خواهد رسید

اینجاست که ارزش آزادی بیان مشخص می گردد

اروپائیان به این دلیل به چنین فرهیختگی رسیدند که هرگز نظرات مخالف را توهین به مقدسات ندانستند و روشنفکران اروپا هر چیزی را زیر سئوال کی بردند و نقد می کردند

ما  هم باید به طور جدی به جوانانمان اجازه ی به زیر سئوال بردن بدیهی ترین چیزها را بدهیم حتی مقدسترینها

متن زیر را تصادفا در وبلاگ این دوستمان خواندم و خیلی متاسف شدم 

متن زیر را از وبلاگ لالوله بخوانید


همیشه چطوری بدنیا نگاه میکنیم؟ مثل آدم بزرگها! هر چی شنیدیم و توی کتابها خوندیم باور
داریم مگه نه؟ هر چی پدر و مادرمان گفتن گوش میدیم آره چرا؟ چون امن تره خیالمون راحت تره
مگه نه؟!درصد اشتباهش کمتره !؟ مثل اونها راه رفتن مثل اونها زندگی کردن مثل اونها حرکت
کردن ! طوری که کمترین احتمال خطره داشته باشه کمتر لیز بخوریم نه؟ البته چه خوب
میشد اگه میشد! منم دلم میخواد اونجوری به دنیا نگاه کنم که اونها نگاه می کنن دلم میخواد
مثل بابا مامانم زندگی کنم دلم میخواد هان!دلم میخواد دنیا رو همون جوری ببینیم که اونها دیدن
و میبینن ولی نمیدونم چرا نمیشه! چرا هرچی عینکم رو عوض میکنم مثل اونها مصلحتم رو ببینم
باز نمیتونم! باز همون جوری که دلش میخواد میبینه! باز فقط مثل اون بچه که پادشاه رو
لخت میدیدوبعدم داد میزد که آهای پادشاه لخته؟! پادشاه لخته؟! پادشاه لخته؟!
و اصلا مصلحتشو نمیبینه نمیدونم چرا؟!
واقعا زندگی مثل یک معادله است معادله ای که مجهولاش موفقیت خوشحالی و ارامشه و
ضرایبش موقعیت ما؛ میزان تجربه ما؛ هوش استعدادمون و لجبازی هامون!
همش سعی و خطا است! ادم باید به اشتباهاش همین جوری نگاه کنه؟! که اگه از جوابهای
این و اون کمک نگیری (مثل من و خودت بخوای با کله خری راهتو پیدا کنی) اونوقته که جوابهات
هم نباید انتظار داشتی به بقیه نزدیک باشه!
نتیجه گیری اخلاقی:
بهتره همه مون پادشاه رو پوشیده ببینیم و حتی شده بزور! و یا اگه لخت هم میبینیم داد نزنیم
که پادشاه لخته! پادشاه لخته!
مخلص همگی لالوله

هیچ نظری موجود نیست: