۱۳۹۰-۰۷-۰۶

حجله در خون


اعتراض بر روانشناسان و جامعه شناسان این کشور






پسر دانشجویی به نام کوشا پارسا (۲۲ ساله) همکلاسی خود به نام مهسا امین‌فروغی (۲۲ ساله) را با ۲۶ ضربه چاقو به قتل رساند. هر دوی آنها دانشجوی سال آخر رشته ادبیات فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی بودند. گفته می‌شود این قتل به دلیل پاسخ منفی مهسا امین‌فروغی به ایجاد رابطه با کوشا پارسا رخ داده‌است.


چطور است که یکی از این اساتید و کارشناسان که این بودجه ها را صرف می کنند صدایشان در نمی آید که بگوید حجاب و تفکیک جنسیتی چه بلائی سر نسل ما آورده و نسل بعدی را هم دارد تباه می کند







آقای جامعه شناس و آقای روانشناس

پس آن نانی که سر سفره ی زن و بچه ات می بری بابت چه خدمتی به این مردم حلال می دانی؟




******************************

مرا که یارای سکوت نیست


*************

اگر دختر و پسر از سالهای اول تحصیل با هم بزرگ شوند و اگر دخترها به چشم منبع پول و سوژه ی ازدواج به پسرها نگاه نکنند و عشق و عاشقی از نظر ایشان مضحکه نباشد ما چنین فجایعی داریم؟

از امروز باید به فکر نسلهای بعدی باشیم وگرنه یکی دو نسل دختران ما که از دست رفته اند 
این را بفهمیم و باور کنیم 

آیا اگر کوشا دارای یک اتومبیل آخرین سیستم بود
 نیز چنین می شنید؟

**************


گزارش دادگاه از یک خبرنگار:

وقتی نوبت به کوشا، متهم پرونده رسید با قدم‌هایی لرزان و سینه‌ای که ضربان شدید قلب از آن مشخص بود به سمت جایگاه رفت و با بیان اینکه اتهامات را قبول دارد، گفت: از اولین سالی که وارد دانشگاه شدم، به مهسا علاقه‌مند شدم. تمام موازین اخلاقی را رعایت کردم اما او همیشه به من بی‌اعتنایی می‌کرد. با این بی‌توجهی‌ها علاقه من به او کمتر که نشد بیشتر هم شد. چند روز بعد از اینکه او را در کرج و در محل خودمان دیدم، به او پیشنهاد دوستی دادم ولی مهسا با اهانت و تمسخر با من برخورد کرد و این رفتار او چندبار تکرار و موجب عصبانیت من شد. گویا مهسا مدتی قبل در همان محل زندگی می‌کرده است.

وی ادامه داد: سعی کردم این اهانت او را فراموش کنم اما نمی‌توانستم و روز به روز ناراحتی من بیشتر می‌شد. چندبار خواستم حداقل به صورت شفاهی رفتار او را جبران کنم تا آرام شوم اما نشد تا اینکه آخرین روزهای ترم دانشگاه فرا رسید و عصبانیت من به خاطر تمسخر مهسا بیشتر شده بود. اهالی محل نیز مرا به خاطر حرف‌های مهسا مسخره می‌کردند.

تمام 4 سال بی‌اعتنایی مهسا جلوی چشمم بود تا تصمیم به تلافی کردن گرفتم 

کوشا گفت: تصمیم به تلافی کردن گرفته بودم؛ روز آخر، تمام اتفاقات 4 سال گذشته جلوی چشم آمد. می‌دانستم اتفاق شومی خواهد افتاد و خواستم نروم اما نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. چاقوها را از سال‌ها قبل خریده بودم و یکی از آنها هم یادگاری دوستم بود.

وی ادامه داد: اصلا توانایی فکر کردن نداشتم و روی پل عابرپیاده به سمت مهسا حمله کردم. در همین حین مرضیه برای دفاع از او جلو آمد و پارچه را از روی صورتم کشید. به او گفتم برو اما نرفت و متوجه نشدم چگون او را زدم. ابتدا تصور می‌کردم فقط دو یا سه ضربه به مهسا زده‌ام اما در کلانتری به من گفتند حدود 30 ضربه به او زده‌ام.

کوشا گفت: در حال فرار بودم که شاهد اول دنبال من بود. قصد فرار داشتم اما مطمئن بودم که دیر یا زود دستگیر خواهم شد به همین دلیل خودم ایستادم تا اینکه مردم رسیدند و با چوب و سنگ مرا به قدری زدند که بیهوش شدم.

وی در پاسخ به این سوال که چرا به خود اجازه دادی نتیجه عشقی یک طرفه را به اینجا بکشانی گفت: خیلی سعی کردم بعد از آن قضیه مهسا را از ذهن خود دور کنم اما نمی‌توانستم.

متهم درباره اینکه جواب مهسا به درخواست‌هایت برای رابطه دوستانه چه بود، اظهار داشت: مهسا خیلی صریح و فوری به من جواب منفی می‌داد و درخواستم را رد می‌کرد. می‌خواستم موضوع را به خانواده مهسا بگویم اما وقتی دیدم مهسا به من بی‌احترامی می‌کند، با خودم گفتم اگر به خانواده‌اش بگویم خودم را سبک کرده‌ام.

کوشا همچنین اظهارات قبلی خود مبنی بر اینکه مهسا را به خاطر مهدور‌الدم بودن به قتل رسانده، پس گرفت و مدعی شد آن ادعاها دروغ بوده است.

هیچ نظری موجود نیست: